لمحانلغتنامه دهخدالمحان . [ ل َ م َ ] (ع مص ) نگریستن . (تاج المصادر). لمح . (منتهی الارب ). و رجوع به لمح شود.
لمعاتلغتنامه دهخدالمعات . [ ل َم َ ] (ع اِ) ج ِ لَمعة .- اشعةاللمعات ؛ نام کتابی از جامی و آن شرح لمعات فخرالدین عراقی است .
غدد لمفاتیکیلغتنامه دهخداغدد لمفاتیکی . [ غ ُ دَ دِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غدد لنفاوی . رجوع به لنفاوی شود.
لمحةلغتنامه دهخدالمحة. [ ل َ ح َ ] (ع اِ) اسم است از لمح . ج ، لمحات ، ملامح . سفکة. (منتهی الارب ). زمانه ٔ اندک که به مقدار قلیل باشد. (غیاث ). چشم زد : دیگر خصلت از خصال حمید
لمحهفرهنگ انتشارات معین(لَ حَ یا حِ) [ ع . لمحة ] (اِ.) 1 - زمان کم . 2 - یک بار و با شتاب به چیزی نگاه کردن . ج . لمحات .
عیسی حمدیلغتنامه دهخداعیسی حمدی . [ سا ح َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عیسی شهادی حسینی . از اطبای دانشمند مصر بود. بسال 1260 هَ . ق . در اسکندریه متولد شد و علم طب را در مصر و پاریس فراگرفت
اشراقلغتنامه دهخدااشراق . [ اِ ] (اِخ ) (شیخ ِ...) شیخ شهاب الدین یحیی بن حبش یا حسین یا عبداﷲبن امیرک مکنی به ابوالفتح . در سهرورد متولد شد.وی را شیخ اشراق و شیخ اشراقی و شیخ نو
علی صنعانیلغتنامه دهخداعلی صنعانی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسماعیل بن صلاح حسنی یمانی صنعانی . دانشمند و ادیب ، و از آل امیر بود. در ذی قعده ٔ سال 1171 هَ . ق .