لاخگویش گنابادی در گویش گنابادی به زمین سفت و سخت گویند که حفر چاه در آن بسیار سخت است و پس از کمی کندن هم غیر ممکن میشود.
ملامخةلغتنامه دهخداملامخة. [ م ُ م َ خ َ ] (ع مص ) همدیگر را طپانچه زدن . لِماخ . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
خواجه ٔ لولاکلغتنامه دهخداخواجه ٔ لولاک . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ل َ ] (اِخ ) لقب حضرت رسول اکرم است (ص ) که متخذ از این حدیث قدسی است خطاب بدان حضرت : لولاک لماخلقت الافلاک . (یادداشت بخط
طپانچه زدنلغتنامه دهخداطپانچه زدن . [ طَ چ َ / چ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) سیلی زدن کسی را. چک زدن . طپنچه زدن . لطمه زدن . زخم با کف دست زدن . ضفد. خمش . طرف . ذح . سفع. سفق . لفخ . لظه .