لله لولغتنامه دهخدالله لو. [ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 6هزارگزی شمال آق کند و 15500گزی شوسه ٔ میانه به زنجان . کوهستانی و م
لله لولغتنامه دهخدالله لو. [ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 41500گزی شمال کلیبر و 41500گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی ، معتدل مایل به
لله لولغتنامه دهخدالله لو. [ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی جزء بخش نمین شهرستان اردبیل ، واقع در 28هزارگزی شمال اردبیل و دوهزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل . کوهستانی و معتدل و دارای 347 ت
لله لوی آت لوخانلغتنامه دهخدالله لوی آت لوخان .[ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 7هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به
لله لوی ترابلغتنامه دهخدالله لوی تراب . [ ل َ ل َ لو ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 23هزارگزی شمال خاوری ارومیه و ده هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه
للک لولغتنامه دهخداللک لو. [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه ، واقع در 19500گزی شمال باختری میاندوآب و 15500گزی شمال شوسه ٔ میاندوآب به مهاباد
له لوردهلغتنامه دهخداله لورده . [ ل ِ هَِ ل َ وَ دَ / دِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) له و لورده . سخت خرد و درهم شکسته و رجوع به له و نیز له و لورده شود.
بحمداﻟﻠﻪفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکلمهای که در مقام شکرگزاری گویند؛ به ستایش خدا؛ شکر خدا را؛ سپاس خدای را.
بارک اﻟﻠﻪفرهنگ فارسی عمید / قربانزادههنگام اظهار شادی یا خشنودی یا تحسین کسی به کار میرود؛ آفرین؛ مرحبا: بارکالله، گُل کاشتی.
لله لوی آت لوخانلغتنامه دهخدالله لوی آت لوخان .[ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 7هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به
لله لوی ترابلغتنامه دهخدالله لوی تراب . [ ل َ ل َ لو ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 23هزارگزی شمال خاوری ارومیه و ده هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه
کاغذکنانلغتنامه دهخداکاغذکنان . [ غ َ ک ُ ] (اِخ ) نام دهی از دهستان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد در قسمت جنوب باختری شهرستان هروآباد واقع و از شمال به دهستان سنجبد و از جنوب به دهس
ملائکةلغتنامه دهخداملائکة. [ م َ ءِ ک َ ] (ع اِ) ج ِ مَلَک . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ ملک و به صورت ملئکة نیز نویسند. (از اقرب الموارد) : قل لو کان فی ا