لقوةلغتنامه دهخدالقوة. [ ل َق ْ وَ ] (اِخ ) الکیمیائی . رجوع به یوسف لقوة الکیمیائی شود. (عیون الانباء ج 1 ص 157).
لقوةلغتنامه دهخدالقوة. [ ل َق ْ وَ ] (اِخ ) یوسف بن الحجاج بن یوسف بن الصیقل . و رجوع به یوسف کاتب ملقب به لقوه ٔ شاعر شود.
لقوةلغتنامه دهخدالقوة. [ ل َق ْ وَ ] (ع اِ) بیماری کجی دهان و روی از علت . (منتهی الارب ). علتی که اندر عضله های روی افتد و چشم و ابرو و پوست پیشانی و لبها کوژ گردد و از نهاد طب
لقوةلغتنامه دهخدالقوة. [ ل ِق ْ وَ ] (ع ص ) لَقوَة. زن زودبارگیر که در اوّل دفعه بار گیرد. || ناقه ٔ زودبارگیر. (منتهی الارب ).
لقوهفرهنگ انتشارات معین(لَ وِ) [ ع . لقوة ] (اِ.) نوعی بیماری که در صورت انسان باعث کج شدن لب ودهان و فک می شود.
لقوهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمرضی که در چهرۀ انسان پیدا میشود و لب و دهان یا فک به طرفی کج میشود.
لقوهفرهنگ انتشارات معین(لَ وِ) [ ع . لقوة ] (اِ.) نوعی بیماری که در صورت انسان باعث کج شدن لب ودهان و فک می شود.
القاءلغتنامه دهخداالقاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَقوَة، لِقوَة، لَقی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به همین کلمه ها شود.