لقعةلغتنامه دهخدالقعة. [ ل ُ ق َ ع َ ] (ع ص ) آنکه دشنام دهد کسی را و به سخن ترساند او را و بس . (منتهی الارب ).
لقعةلغتنامه دهخدالقعة. [ ل ُ ق َ ع َ ] (ع ص ) آنکه دشنام دهد کسی را و به سخن ترساند او را و بس . (منتهی الارب ).
لقعلغتنامه دهخدالقع. [ ل َ ] (ع مص ) انداختن چیزی را. یقال : لقعه بحصاة؛ ای رماه بها. (منتهی الارب ). انداختن . (زوزنی ). || انداختن شتر به لوک و جز آن . (تاج المصادر). || به چ
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعد ابوالحسین کاتب . یاقوت در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج 1 ص 129 ببعد) آرد: حمزه در زمره ٔ اهل اصفهان ذکر او آورده و گوید که ابوالحس