لقثلغتنامه دهخدالقث . [ ل َ ] (ع مص ) آمیختن . || به شتاب گرفتن . || فرازگرفتن چیزی را. (منتهی الارب ).
Greyدیکشنری انگلیسی به فارسیخاکستری، کبود، نا امید، سفید، پیر، کهنه، سفید مایل بخاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، باستانی، بد بخت، بی رنگ
لقثلغتنامه دهخدالقث . [ ل َ ] (ع مص ) آمیختن . || به شتاب گرفتن . || فرازگرفتن چیزی را. (منتهی الارب ).
رثغلغتنامه دهخدارثغ. [ رَ ث َ ] (ع اِمص ) شکستگی زبان ، یعنی حرف «ر»را «ل » یا «غ »، و «س » را «ث » گفتن . لغتی است در لثغ. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).