لقثلغتنامه دهخدالقث . [ ل َ ] (ع مص ) آمیختن . || به شتاب گرفتن . || فرازگرفتن چیزی را. (منتهی الارب ).
greatدیکشنری انگلیسی به فارسیعالی، بزرگ، کبیر، عظیم، زیاد، فراوان، مهم، معتبر، خطیر، هنگفت، ماهر، متعال، عالی مقام، بصیر، ابستن، مطنطن، تومند
ضیاءالدینلغتنامه دهخداضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) نصراﷲبن محمد جَزَری مکنی به ابوالفتح ، معروف به ابن اثیر. ابن اثیرکنیت سه برادر از دانشمندان ادب و تاریخ و حدیث و جز آن است (رجوع
لقثلغتنامه دهخدالقث . [ ل َ ] (ع مص ) آمیختن . || به شتاب گرفتن . || فرازگرفتن چیزی را. (منتهی الارب ).
کافی الدینلغتنامه دهخداکافی الدین .[ فِدْ دی ] (اِخ ) نامش عمرو لقبش کافی الدین است . وی عم خاقانی و پدر وحیدالدین ابوالمفاخر عثمان است . (مزدیسنا ص 466). خاقانی در مدح وی گوید : طبع
طیب شاهلغتنامه دهخداطیب شاه . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) لقبش جلال الدین و نهمین پادشاه از ملوک شبانکاره است که از سال 664 تا 681 هَ . ق . در فارس فرمانروائی داشته است .
بهراملغتنامه دهخدابهرام . [ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از سلاطین اشکانی و لقبش اردوان بزرگ بود. (ولف ). پادشاه اشکانی پسر هرمز و ملقب به روشن . (مفاتیح یادداشت بخط مؤلف ) : چو زو بگذر