لقب نامهلغتنامه دهخدالقب نامه . [ ل َ ق َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) فرمان لقب . || دارنده ٔ فرمان لقب : بدان کیمیا ماریه میر گشت لقب نامه ٔ علم اکسیر گشت .نظامی .
لقبلغتنامه دهخدالقب . [ ل َ ق َ ] (ع اِ) نام که دلالت بر مدح یا ذم کند. اسمی معنی مدحی یا ذمی را. آن نام که پس از نام نخستین دهند کسی را و حاوی مدحی یا ذمی باشد.نامی که در آن م
شهجانواژهنامه آزادلغت نامه دهخدا شهجان . [ ش َ ] (اِخ ) مخفف شاهجان است که لقب مرو باشد و آن شهری است مشهور در خراسان . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ): خبر او به مر
الرئیسلغتنامه دهخداالرئیس .[ اَرْ رَ ] (اِخ ) لقب ابوعلی سینا. رجوع به تتمة صوان الحکمة ص 43 و ابوعلی سینا در این لغت نامه شود.
لقبلغتنامه دهخدالقب . [ ل َ ق َ ] (ع اِ) نام که دلالت بر مدح یا ذم کند. اسمی معنی مدحی یا ذمی را. آن نام که پس از نام نخستین دهند کسی را و حاوی مدحی یا ذمی باشد.نامی که در آن م
باکالیجارلغتنامه دهخداباکالیجار. (اِخ ) لقب چند تن از امرای آل زیار و این صورت برطبق تحقیقات یوستی در «نامهای ایرانی » صورت صحیح کلمه است و ابوکالنجر و ابوکالنجار و باکالنجار و غیر آ
ناصرالدینلغتنامه دهخداناصرالدین . [ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) لقب ملکشاه بن تکش خوارزمشاه است . رجوع به ملکشاه بن تکش در این لغت نامه و نیز رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 423 شود.