لغوبلغتنامه دهخدالغوب . [ ل ُ / ل َ ] (ع مص ) سخت مانده گردیدن . لغب . (منتهی الارب ). مانده شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر) (زوزنی ). ماندگی . مانده و رنجه شدن . رن
لغبلغتنامه دهخدالغب . [ ل َ ] (ع مص ) لغوب . سخت مانده گردیدن . || خبر دروغ پیدا کردن نزد قوم . || تباهی انداختن میان قوم . (منتهی الارب ). به فساد آوردن . (منتخب اللغات ). ||
حسانلغتنامه دهخداحسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن مالک بن ابی عبده لغوبی اندلسی . کنیه ٔ او ابوعبدة وزیر است . از ائمه ٔ لغت و ادب و از خاندان بزرگ و وزارت بوده و پیش از سال 320
مانده شدنلغتنامه دهخدامانده شدن . [ دَ /دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متوقف شدن و از کار افتادن ازتعب و خستگی . (ناظم الاطباء). بیش کار نتوانستن . خسته شدن (به معنی متداول امروز). کَل ّ. کل