ذراعلغتنامه دهخداذراع . [ ذِ ] (اِخ ) یا ذراع مبسوطه ٔ اسد. منزل هفتم از منازل قمر؛ ای بازوی شیر، نزدیک تازیان . (التفهیم ابوریحان بیرونی ). و آن رقیب بلده است . واز رباطات سیم
ابوهلاللغتنامه دهخداابوهلال . [ اَ هَِ ] (اِخ ) عسکری . حسن بن عبداﷲبن سهل بن سعیدبن یحیی بن مهران ابوهلال اللغوی العسکری . یاقوت در معجم الأدباء آرد که ابوطاهر سلفی گفت ابواحمد (
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیر
لارشلغتنامه دهخدالارش . (اِخ ) نام کرسی بخش در کُرزْ از ولایت بریو، کنار رود وِزِر به فرانسه . دارای راه آهن و 766 تن سکنه .
لاشرلغتنامه دهخدالاشر. [ ش ِ ] (اِخ ) ابن جرثومة. قال َ هو ابوثعلبة الخشنی . رجوع به ابوثعلبة شود. (الاصابة ج 6 ص 3).