لطیلغتنامه دهخدالطی . [ ل َ طا ] (ع مص ) گران گردانیدن کسی را. || گمان کردن که نزدیک وی چنان است . (از منتهی الارب ).
لتیلغتنامه دهخدالتی . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخن بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 62هزارگزی شمال باختری درمیان و 17هزارگزی شمال راه شوسه ٔ عمومی قاین به زاهدان ، کوهستا
لطیفدیکشنری فارسی به عربیحساس , حميد , خيط رقيق , عرض , غازي , غرامة , غير ملحوظ , لطيف , معرض , نادر , ناعم , هش