لطفاواژهنامه آزادیک واژه عربی است. درخواست از طرف مقابل، درخواستی از طرف مقابل که با خواهش و تمنا همراه باشد، درخواست همراهی کردن،خواهش والتماس
لطف الغتنامه دهخدالطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (السید...) ابن عطأاﷲبن احمد الحسینی الشجری النیشا بوری . وی فاضلی بود متبحر و دیوانش به ده هزار بیت بالغ و از شیخ ابی علی بن ال
لطف الغتنامه دهخدالطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (الشیخ ...) ابن عبدالکریم بن ابراهیم بن علی بن عبدالعالی العاملی المیسی ثم الاصفهانی . معاصر شیخ بهائی و شاه عباس کبیر و مسجد مع
لطف الغتنامه دهخدالطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (امیر...) داماد امیر عادل آقا، از امرای سلطان احمد در نیمه ٔ دوم قرن هشتم هجری .رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی صص 232 - 239 شود.
لطف الغتنامه دهخدالطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ )متخلص به لطف از مردم بخارا. طبیعتش به لطیفه گویی مایل بود و شغل قضا و مدرسی داشت . این بیت او راست :عید است چرا کشته ٔجانان نشود
لطف الغتنامه دهخدالطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (خواجه ...) نهمین امیر از سلسله ٔ سربداران (761-762 هَ . ق .). فرزند امیر وجیه الدین مسعود، دومین امیر این سلسله و مشهورترین آنا
قاضی لطف الغتنامه دهخداقاضی لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (مولانا) قاضیی است دانشمند و در صنایع شعری کمال مهارت داشته و قطع از شاعری مولانا از ولایت بهره داشته و در مناقب سرور اولیا
قرالر لطف الغتنامه دهخداقرالر لطف ا. [ ق َ ل َ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقعدر 14500 گزی شمال ارومیه و 1500 گزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلم
pleaseدیکشنری انگلیسی به فارسیلطفا، خوشحال کردن، دلپذیر کردن، خشنود ساختن، کیف کردن، سرگرم کردن، خواهشمند است، بفرمایید