لاشهفرهنگ انتشارات معین(ش )(اِ.) = لاش : 1 - مردار، لاشه ، جسد. 2 - پست ، زبون . 3 - تاراج ، غارت . 4 - مجازاً سند مالی باطل شده که از اعتبار ساقط یا پرداخت شده .
لطخةدیکشنری عربی به فارسیلکه , تيرگي , منظره مه الود , لک کردن , تيره کردن , محو کردن , نامشخص بنظر امدن , لک , داغ , الودگي , الا يش , ننگ , لکه دار کردن , چرک کردن , زنگ زدن , رنگ شدن
لاشهفرهنگ انتشارات معین(ش )(اِ.) = لاش : 1 - مردار، لاشه ، جسد. 2 - پست ، زبون . 3 - تاراج ، غارت . 4 - مجازاً سند مالی باطل شده که از اعتبار ساقط یا پرداخت شده .