لصوقلغتنامه دهخدالصوق . [ ل ُ ] (ع مص ) برچفسیدن . (منتهی الارب ). لزوب . دوسیده شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). چسبیدن . چسبندگی . لزوق .
لسوقلغتنامه دهخدالسوق . [ ل ُ ](ع مص ) چسبیدن به چیزی . (منتهی الارب ). برچسبیدن . (منتخب اللغات ). دوسیده شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ).
لزوقلغتنامه دهخدالزوق . [ ل ُ ] (ع مص ) برچفسیدن . (منتهی الارب ). بچسبیدن . چسبندگی . لصوق . چسبیدن . دوسیده شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر). دوسیدن .
لزوبلغتنامه دهخدالزوب . [ ل ُ ] (ع مص ) لزب . برآمدن بعض چیزی در بعض . || درچفسیدن . چسبیدن . (منتهی الارب ). دوسیده شدن . (دهار) (تاج المصادر). دوسیدن . یعنی چفسیده شدن . لصوق
برچفسیدنلغتنامه دهخدابرچفسیدن . [ ب َ چ َ دَ ] (مص مرکب ) برچسپیدن . برچسفیدن . تلخن . (منتهی الارب ). تلخط.(اقرب الموارد). لتوب . لصوق . لزوق : رسعت عینه ؛ برچفسید نیام چشم او. (من
حب النیللغتنامه دهخداحب النیل . [ ح َب ْ بُن ْ نی ] (ع اِ مرکب ) قرطم هندی . (مفاتیح خوارزمی ). حب الغولة. تخم نیلوفر. کاکیان هندی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). عجب . صاحب تحفة گوید: حب
دوسیدنلغتنامه دهخدادوسیدن . [ سی دَ ] (مص ) چسبیدن . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). دبق . لصق . لزق . چسبیدن چیزی به چیزی . (فرهنگ جهانگیری ) (یادداشت مؤلف ). چس