لاوشیرلغتنامه دهخدالاوشیر. (اِ) جاوشیر و آن صمغی باشد دوائی . (برهان ). انگُمی است داروئی . لاورشیر. رجوع به لاورشیر شود.
لاوشیرلغتنامه دهخدالاوشیر. (اِ) جاوشیر و آن صمغی باشد دوائی . (برهان ). انگُمی است داروئی . لاورشیر. رجوع به لاورشیر شود.
لشلشةلغتنامه دهخدالشلشة. [ ل َ ل َ ش َ ] (ع مص ) بسیار تردد و آمد و شد کردن در وقت ترس و بیم . || حرکت و اضطراب احشاء جایی بعد جایی . (منتهی الارب ).
شخشاخلغتنامه دهخداشخشاخ . [ ش َ ] (ع ص ) یقال : انه لشخشاخ بالبول ؛ یعنی بلندکننده و دوراندازنده ٔ کمیز است . (منتهی الارب ).