ارشملغتنامه دهخداارشم . [ اَ ش َ ] (ع ص ، اِ) هرچه که بر وی خطها و سیاهی و نگارها باشد. (منتهی الأرب ). || آن که بوی طعام برد و حریص بر آن گردد. (منتهی الأرب ). آنک طعام بوید
الحاملغتنامه دهخداالحام . [ اِ ] (ع مص ) اقامت کردن و ایستادن در جایی . (از اقرب الموارد). || ساکن شدن ستور که احتیاج ضرب گردد. (منتهی الارب ). ایستادن چهارپا چنانکه به زدن نیازم