معتمد علی الغتنامه دهخدامعتمدعلی ا. [ م ُ ت َ م ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ...) احمدبن متوکل علی اﷲ ملقب به المعتمد علی اﷲ مکنی به ابوالقاسم پانزدهمین خلیفه ٔ عباسی . پس از قتل مه
حمیدالدین محمودیلغتنامه دهخداحمیدالدین محمودی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) القاضی الامام حمیدالدین افتخار الافاضل علی بن عمرالمحمودی قدوه ٔ افاضل عصر و والی و متصرف بر ولایت نظم و نثر،
نواییلغتنامه دهخدانوایی . [ ن َ ] (اِخ ) محمدتقی (میرزا...) مازندرانی ، فرزند حاجی میرزا رضاقلی منشی الممالک سلطانی ، متخلص به نوائی . از شاعران قرن سیزدهم هجری است . وی متصدی دی
حبیب اﷲ خانلغتنامه دهخداحبیب اﷲ خان . [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) (امیر...) پسر امیرعبدالرحمن خان . امیر افغانستان پنجمین خان بار کزائی که در سال هزارودویست وهشتادوهشت هَ . ق . متولد و در
جوهرلغتنامه دهخداجوهر. [ ج َ هََ ] (معرب ، اِ) گوهر. (مهذب الاسماء). هر سنگ که از آن منفعتی برآید همچو الماس و یاقوت و لعل و امثال آن ، معرب گوهر است که مروارید باشد. (منتهی الا