لالسلغتنامه دهخدالالس . [ ل َ ] (اِ) نوعی از بافته ٔ ابریشم خوش قماش نازک لطیف و سرخ . (برهان ). نوعی از بافته ٔ ابریشمی باشد که سرخ رنگ و بغایت نازک و لطیف بودو آن را لاه نیز گ
لالستانلغتنامه دهخدالالستان . [ ل َ ] (اِ مرکب ) لاله ستان . رجوع به لاله ستان شود : گر روا باشد که لالستان بود بر زاد سروبر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود. معزی .باغ و لالستان
gagsدیکشنری انگلیسی به فارسیگاو، دهان باز کن، شیرین کاری، قصه یا عمل خندهاور، محدود کردن، دهان بند بستن، پوزهبند بستن، مانع فراهم کردن برای
لالسلغتنامه دهخدالالس . [ ل َ ] (اِ) نوعی از بافته ٔ ابریشم خوش قماش نازک لطیف و سرخ . (برهان ). نوعی از بافته ٔ ابریشمی باشد که سرخ رنگ و بغایت نازک و لطیف بودو آن را لاه نیز گ
لالستانلغتنامه دهخدالالستان . [ ل َ ] (اِ مرکب ) لاله ستان . رجوع به لاله ستان شود : گر روا باشد که لالستان بود بر زاد سروبر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود. معزی .باغ و لالستان