لاقیدلغتنامه دهخدالاقید. [ ق َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا، نه + قید، بند) بی قید. سهل انگار. لاابالی . بی اعتنا.
لاقیدلغتنامه دهخدالاقید. [ ق َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا، نه + قید، بند) بی قید. سهل انگار. لاابالی . بی اعتنا.
بیعلاقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود علاقه، هوایی، لاقید، بیتفاوت، بیاعتنا، خونسرد، بیفکر
لگام گسیختهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. اسبی که افسارش را پاره کرده.۲. [مجاز] لاقید؛ بیبندوبار؛ سرخود.