پال لیس رشللغتنامه دهخداپال لیس رشل .[ رُ ش ِ ] (اِخ ) بندر فرانسه واقع در کنار باب آنتیوش در پنج هزارگزی رُشل .
gasدیکشنری انگلیسی به فارسیگاز، بنزین، بخار، گاز معده، خود ستایی، گازدار کردن، با گاز خفه کردن، اتومبیل را بنزین زدن
رستهلغتنامه دهخدارسته . [ ] (اِ) ریشه و منگوله . زوایدی است که در چهار گوشه ٔ ردای عبرانی قرار می دادند، و آن عبارت از ریشه ای بود که نخی از کبود مقدس با آن تافته محض مقصودی که
سمعلغتنامه دهخداسمع. [ س َ ] (ع مص ) شنیدن . (غیاث ) (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر زوزنی ). || (اِ) شنوایی . (غیاث ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59). برای مفرد و جم
اسکندربکلغتنامه دهخدااسکندربک . [ اِ ک َدَ ب َ ] (اِخ ) نام اصلی وی جورج یا گئورک کاستریوتی است . پدر او یان کاستریوتی ، در زمان فتوحات عثمانیان در روم ایلی ، سمت پرنسی حوالی کرویا
انداختنلغتنامه دهخداانداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (
غارلغتنامه دهخداغار. (ع اِ) درخت غار. شجرالغار.رند. مابهشتان . دانیمو. برگ بو. سقلیموس . ذافنی . لوره . باهشتان . لادرس . سنگ . امیر اوفوسدونس . دهمست . نباتی خوشبوی . (منتهی ا