لردبسانلغتنامه دهخدالردبسان . [ ل َ ب َس ْ ] (اِخ ) دهی ، واقع در دوازده فرسنگی مشرق بستک به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
لادبَستimmurement, wall burialواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اعدام که در آن فرد را در لای دیوار بنا قرار میدادند تا از گرسنگی و تشنگی بمیرد
لردبسانلغتنامه دهخدالردبسان . [ ل َ ب َس ْ ] (اِخ ) دهی ، واقع در دوازده فرسنگی مشرق بستک به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).