لحسلغتنامه دهخدالحس . [ ل َ ] (ع مص ) (معرب لیسیدن ) خوردن کرم پشم را. || خوردن ملخ سبزی را. (منتهی الارب ). || لیسیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). لَحْسَة. لُحْسَة. لهس . م
لحسالغتنامه دهخدالحسا. [ ل َ ] (اِخ ) اَحسا. ناحیه ای در مغرب خلیج فارس و در مشرق شبه جزیره ٔ عربستان که سابقاً بحرین نامیده می شد و عقیر و قطیف و هفوف آبادیهای عمده ٔ آن بود و
gapsدیکشنری انگلیسی به فارسیشکاف ها، شکاف، وقفه، درز، رخنه، دهنه، شق، جای باز، اختلاف زیاد، شکافدار کردن
لحسلغتنامه دهخدالحس . [ ل َ ] (ع مص ) (معرب لیسیدن ) خوردن کرم پشم را. || خوردن ملخ سبزی را. (منتهی الارب ). || لیسیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). لَحْسَة. لُحْسَة. لهس . م
لحسالغتنامه دهخدالحسا. [ ل َ ] (اِخ ) اَحسا. ناحیه ای در مغرب خلیج فارس و در مشرق شبه جزیره ٔ عربستان که سابقاً بحرین نامیده می شد و عقیر و قطیف و هفوف آبادیهای عمده ٔ آن بود و