لزوئورلغتنامه دهخدالزوئور. [ ل ِ ءُ ] (اِخ ) ژان فرانسوا. سازنده ٔ ترانه های مذهبی ودرامی . مولد پله سیل نزدیک آبویل (1763-1837 م .).
لؤلؤریزلغتنامه دهخدالؤلؤریز. [ ل ُءْ ل ُءْ ] (نف مرکب ) کنایه است از اشک فشان : مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤریزورا ز آمدن شب سپهر لؤلؤساز.مسعودسعد.
لاوهورلغتنامه دهخدالاوهور. (اِخ ) لاهور. رجوع به لاهور شود : ای لاوهور ویحک بی من چگونه ای بی آفتاب روشن ، روشن چگونه ای .مسعودسعد.
لزورلغتنامه دهخدالزور. [ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی به رانوس رستاق در کجور مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 109).