3041 مدخل
۱. صحرا؛ بیابان.۲. میدان.۳. میدان اسبدوانی.
۱. تهمانده، تهنشست، درد، رسوب ۲. مسطح، هموار ≠ صاف
deposit, dregs, lees, lord, seignior
از توابع خانقاه پی قائم شهر
درد مایع – لایه ی ته نشین رسوب ته نشین شده
سيد , لورد
رسوبات مایعات، دُرد
استاذ
Byron
deposit
lordly
لرد
لرد و خانم ها
لرد است، سیادت، بزرگی، لردی، اربابی، اقایی
لرد، چربی زدن، ارایش دادن
لرد، نگاه کج کردن، از گوشه چشم نگاه کردن