لذادیکشنری عربی به فارسیچنين , اينقدر , اينطور , همچو , چنان , بقدري , انقدر , چندان , همينطور , همچنان , همينقدر , پس , بنابراين , از انرو , خيلي , باين زيادي , براي ان (منظور) , از ا
gibeدیکشنری انگلیسی به فارسیجیب، مسخره، دست انداختن، سخن طعنه امیز گفتن، طنز گفتن، باطعنه استهزاء کردن
متعةدیکشنری عربی به فارسیلذت , خوشي , برخورداري , کيف , عيش , شهوتراني , انبساط , بخشيدن , خوشايند بودن , لذت بردن , رفتار کردن , تلقي کردن , مورد عمل قرار دادن