لدولغتنامه دهخدالدو. [ ل ُ دِوْ ] (اِخ ) کرسی بخش در «هرلت »، واقع در 47 هزارگزی شمال غربی منتپلیه به فرانسه . دارای 7020 تن سکنه و راه آهن .
لدودلغتنامه دهخدالدود. [ ل َ ] (ع اِ) دارو که در یکی از دو کرانه ٔ دهان ریزند به دارودان . ج ، اَلِدّة. و فی المثل : جری منه مجری اللدود. لدید. (منتهی الارب ). دارو که به یک سوی
لدودلغتنامه دهخدالدود. [ ل ُ ] (ع مص ) دارو در کرانه ٔ دهان کسی ریختن . (منتهی الارب ). لدّ. رجوع به لدّ شود.
لدودلغتنامه دهخدالدود. [ ل َ ] (ع اِ) دارو که در یکی از دو کرانه ٔ دهان ریزند به دارودان . ج ، اَلِدّة. و فی المثل : جری منه مجری اللدود. لدید. (منتهی الارب ). دارو که به یک سوی
لدودلغتنامه دهخدالدود. [ ل ُ ] (ع مص ) دارو در کرانه ٔ دهان کسی ریختن . (منتهی الارب ). لدّ. رجوع به لدّ شود.