لدنلغتنامه دهخدالدن . [ ل َ ] (ع ص ) نرم از هر چیزی . ج ، لِدان ، لُدُن . (منتهی الارب ). مقابل صلب است چنانکه لین مقابل خشن است . رجوع به صلب شود .- رمح لدن ؛ نیزه ٔ نرم و لغ
لدنلغتنامه دهخدالدن . [ ل َ دُ / ل َ دَ /ل َ دِ / ل ُ ن ُ / ل َ ن ِ ](ع حرف اضافه ، اِ) نزد. و آن ظرف زمان و مکان است . نزدیک . (ترجمان القرآن جرجانی ). صاحب منتهی الارب گوید:
لدنیلغتنامه دهخدالدنی . [ ل َ دُن ْ نی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لدُن . فطری . جبلی . آنچه کسی را بدون سعی او و کوشش غیر، محض بفضل خویش از نزد خود حق تعالی عطا فرموده باشد یا بدو
من لدنلغتنامه دهخدامن لدن . [ م ِ ل َ دُ ] (ع حرف جر + اسم ) از نزد. از جانب و در شواهد زیر مقصود خداست ، مخفف من لدن حکیم علیم ، یا من لدن حکیم خبیر، چنانکه در سوره ٔ نمل آیه ٔ 6
بَلَغْتَفرهنگ واژگان قرآنرسیدی(در جمله "قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْراً ":از جانب من به عذر قابل قبولی رسیده ای )