26 فرهنگ

1436 مدخل


لخت

laxt

۱. جزء؛ حصه؛ تکه و پاره‌ای از چیزی.
۲. گرز.
⟨ لخت‌لخت: [قدیمی]
۱. پاره‌پاره؛ تکه‌تکه: ◻︎ تا برآید لخت‌لخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری: ۶۳).
۲. کم‌کم.

۱. اندک، بخش، برخ، جزء، جصه، قسم، قسمت
۲. پارچه، پاره، تکه، قطعه
۳. عمود، گرز
۴. شلال، نرم
۵. بیحال، رخوتناک، سست
۶. دلمه، لخته، منعقد

altogether, bald, bare, inert, leaden, stark, limp, naked, nude, piece, portion, share