455 مدخل
لخب . [ ل َ ] (ع مص ) آرمیدن با زن . || طپانچه زدن . (منتهی الارب ).
لخب . [ ل َ خ َ ] (ع اِ) درخت مقل . (منتهی الارب ).
ازدواج ناجور , متناسب نبودن , ناجور بودن , بهم نخوردن
لخبة. [ ل َ ب َ ] (اِخ ) نام دیهی است به ظاهر عدن اَبین . (منتهی الارب ).
۱نوعی قارچ ۲نصف – نیمه – شکاف
۱شکافتن – بریدن – پاره کردن ۲دو نیم ساختن
پاره پاره – نیمه نیمه – قطعه قطعه
قهوه ای، چین دار یا مچاله کردن
گف
کوهنوردان
گلفرر
گوشت گاو، چین دار یا مچاله کردن
لخبطة
جرة , لخبطة