لحاصلغتنامه دهخدالحاص . [ ل َ ] (ع اِ) بلا و سختی . علم است مر داهیه را. || امری بزرگ و مشتبه که مضطر گرداند صاحب خود را به کار. (منتهی الارب ). || (مص ) اندرآویختن به چیزی . (م
لهاثلغتنامه دهخدالهاث . [ ل ُ ] (ع مص ) زبان بیرون انداختن سگ و جز آن از تشنگی و سختی و ماندگی . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). لهث .(منتهی الارب ). زبان بیرون اوکندن سگ از تشنگی
لحاسملغتنامه دهخدالحاسم . [ ل َ س ِ ] (ع اِ) ج ِ لحسم . ره گذرهای آب وادی که تنگ باشد. (منتهی الارب ).
لحاسملغتنامه دهخدالحاسم . [ ل َ س ِ ] (ع اِ) ج ِ لحسم . ره گذرهای آب وادی که تنگ باشد. (منتهی الارب ).
کاسه لیسلغتنامه دهخداکاسه لیس . [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) مردم گرسنه و فقیر که آنچه در بن کاسه بماند با انگشت و زبان لیسند. (انجمن آرا) (آنندراج ). پرخور و شکم خواره را گویندو فقیر و
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژی