لجنلغتنامه دهخدالجن . [ ل َ ] (ع مص ) لیسیدن به زبان . || برگ کوفته به آرد یا به جو آمیختن جهت علف ستور. (منتهی الارب ).
بالاآمدگی لجنrising sludgeواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در آن لجن موجود در مخازن تهنشینی اولیه و ثانویه به سطح میآید
فرایند لجن فعالactivated sludge processواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند تصفیۀ فاضلاب که در آن لجن تهنشینشده در حوض تهنشینی ثانویه به حوض هوادهی برگشت داده میشود تا عمل تجزیۀ هوازی فاضلاب بهوسیلۀ ریزاندامگانها را تس
استلزاملغتنامه دهخدااستلزام .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) لزوم . وجوب . || شبهه ٔ استلزام ؛ قاضی عبدالنبی بن عبدالرسول الاحمدنگری در کتاب جامعالعلوم مشهور به دستورالعلماء آرد: شبهةالاستلزام
لبنلغتنامه دهخدالبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی
کولنلغتنامه دهخداکولن . [ لُن ْ ] (اِ) مأخوذاز نام فیزیکدان فرانسوی به نام شارل دوکولن (1736 - 1806 م .) و آن واحد مقدار برقی است که در یک ثانیه از جریانی که معادل یک آمپر است