لثاملغتنامه دهخدالثام . [ ل ِ ] (ع اِ) دهان بند. (منتهی الارب ) : بدنها همه در دوتویی زره زنخها همه در دوتایی لثام . مسعودسعد.|| روی بند. نقاب .
لثملغتنامه دهخدالثم . [ ل َ ] (ع مص )کوفتن و شکستن شتر سنگ را به سپل . || شکستن و خون آلود کردن سنگ سپل شتر را. || به مشت زدن بر بینی . التثام . (منتهی الارب ). || بوسه دادن :
لثاملغتنامه دهخدالثام . [ ل ِ ] (ع اِ) دهان بند. (منتهی الارب ) : بدنها همه در دوتویی زره زنخها همه در دوتایی لثام . مسعودسعد.|| روی بند. نقاب .
لثملغتنامه دهخدالثم . [ ل َ ] (ع مص )کوفتن و شکستن شتر سنگ را به سپل . || شکستن و خون آلود کردن سنگ سپل شتر را. || به مشت زدن بر بینی . التثام . (منتهی الارب ). || بوسه دادن :