لصصلغتنامه دهخدالصص . [ ل َ ص َ ] (ع مص ) لصاص . لصوص . لصوصة. لصوصیة. دزدیدن . || با هم نزدیک شدن هر دو دوش . (منتهی الارب ). شانه ها به هم نزدیک شدن . (منتخب اللغات ). || قری
tiresدیکشنری انگلیسی به فارسیلاستیک، لاستیک اتومبیل، لاستیک چرخ، خسته شدن، خسته کردن، از پا درامدن، فرسودن، لاستیک زدن به