لثدلغتنامه دهخدالثد. [ ل َ ] (ع مص ) فراهم آوردن . بریکدیگر کردن ثرید را. || برابر گردانیدن . || بر هم نهادن متاع را. (منتهی الارب ).
لثدةلغتنامه دهخدالثدة. [ ل ِ دَ ] (ع اِ) گروه مقیم بجایی که از آنجای نروند و کوچ نکنند. (منتهی الارب ). آن گروه که جایی مقام کنند. (مهذب الاسماء).
لثلثلغتنامه دهخدالثلث . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) ابوزیاد گوید: از کوههای دماخ ، لثلث از آن بنی عمروبن کلاب است . (معجم البلدان ).
لثدلغتنامه دهخدالثد. [ ل َ ] (ع مص ) فراهم آوردن . بریکدیگر کردن ثرید را. || برابر گردانیدن . || بر هم نهادن متاع را. (منتهی الارب ).
لثدةلغتنامه دهخدالثدة. [ ل ِ دَ ] (ع اِ) گروه مقیم بجایی که از آنجای نروند و کوچ نکنند. (منتهی الارب ). آن گروه که جایی مقام کنند. (مهذب الاسماء).
لثلثلغتنامه دهخدالثلث . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) ابوزیاد گوید: از کوههای دماخ ، لثلث از آن بنی عمروبن کلاب است . (معجم البلدان ).
ذراعلغتنامه دهخداذراع . [ ذِ ] (اِخ ) یا ذراع مبسوطه ٔ اسد. منزل هفتم از منازل قمر؛ ای بازوی شیر، نزدیک تازیان . (التفهیم ابوریحان بیرونی ). و آن رقیب بلده است . واز رباطات سیم
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین سنسن الشیبانی مکنی به ابوغالب . نقاوه ٔ خاندان آل اعین و ازکبار محدثین آن جماعت بشمار رود و بدین