لترتمهلغتنامه دهخدالترتمه . [ ل َ ت ِ م َ / م ِ ] (ص ) (ظاهراً ترکی است ).لترمه . نانی آب بسیار در آن مانده . نانی که آب بسیار دارد. نانی که برشته نشده باشد. نانی که خوب نپخته باش
لترهلغتنامه دهخدالتره . [ ل َ رَ / رِ ] (ص ) پاره پاره و دریده . (برهان ) (صحاح الفرس ) : بلتام آمد زنبیل و لتی خور [ د ] بلنگ لتره شدلشکر زنبیل و هبا گشت کنام . محمدبن وصیف (از
لترهلغتنامه دهخدالتره . [ ل ُ رَ / رِ ] (اِ) زبان قرارداده ای باشد میان دو کس که با هم تکلم کنند و دیگران نفهمند. (برهان ). لوترا. لوتره . (زبان زرگری و زبان مرغی از آنجمله است
زهراءلغتنامه دهخدازهراء. [ زَ ] (اِخ ) زهرا. لقب حضرت فاطمه رضی اﷲ عنها لکرمها و صفائها. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).فاطمة الزهراء، زوجه ٔ امام علی . (از اقرب الموارد).لقب ح