لبقةلغتنامه دهخدالبقة. [ ل َ ب ِ ق َ ] (ع ص ) تأنیث لَبِق . || زن نیکوکرشمه . (منتهی الارب ). لبیقة.
لبکةلغتنامه دهخدالبکة. [ ل َ ب َ ک َ ] (ع اِ) لقمه یا پاره ای از اشکنه . یقال ما ذُقت عنده عبکة و لالبکة. (منتهی الارب ). پاره ٔ ثرید. (مهذب الاسماء). || طعامی است که خرما و روغن و پینو را بشورانند و گاهی بجای پینو پِسْت ریزند. (منتهی الارب ).
لبیکةلغتنامه دهخدالبیکة. [ ل َ ک َ ] (ع ص ، اِ)بز با هم آمیخته . || گوسپندان آمیخته با گوسپندان دیگر. || گروه مردم و جز آن . || پنیر با پِسْت آمیخته . || خرما با روغن آمیخته . (منتهی الارب ). || آن طعام که از مسکه و روغن و دوشاب سازند. (مهذب الاسماء).
لبقةلغتنامه دهخدالبقة. [ ل َ ب ِ ق َ ] (ع ص ) تأنیث لَبِق . || زن نیکوکرشمه . (منتهی الارب ). لبیقة.