لبچرالغتنامه دهخدالبچرا. [ ل َ چ َ ] (اِ مرکب ) نخود و کشمش و اقسام میوه های خشک را گویند که مردم بوقت صحبت داشتن در شبهای زمستان در میان ریزند و کم کم خورند و صحبت دارند. (از بر
لبچرالغتنامه دهخدالبچرا. [ ل َ چ َ ] (اِ مرکب ) نخود و کشمش و اقسام میوه های خشک را گویند که مردم بوقت صحبت داشتن در شبهای زمستان در میان ریزند و کم کم خورند و صحبت دارند. (از بر
پچنگلغتنامه دهخداپچنگ . [ پ ِ چ ِ ن ِ ] (اِخ ) (قوم ...) یا پاتزیناس قومی از نژاد تاتار که در قرن نهم میلادی بر ساحل دریای سیاه میان مصب رود دانوب و رود دُن سکونت گزیدندو با دول
چرهلغتنامه دهخداچره . [ چ َ رَ/ رِ ] (اِمص ) عمل چریدن . چرا. چرا کردن . رجوع به چره کردن شود. || (اِ) قسمی علف خوراک حیوان است . (فرهنگ نظام ). || خوراک مخصوصی که شبها بعد از
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن احمد دمشقی . یکی از بزرگان بنی محاسن است در نامه ٔ دانشوران از وی چنین یاد شده است : تاج الدین پسر احمد دمشقی از بنی محاسن که