لبدیسانلغتنامه دهخدالبدیسان . [ ل َ ] (اِ مرکب ) یا تیره ٔ نعناعیان . گیاهان این تیره همه علفی و بحالت خودرو در مزارع و کوه ها و صحاری میرویند. یکی از علائم شناسائی آنها کرکهای مخص
لبدیسانفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتیرهای از رستنیهای گلدار که گل آنها دارای دو لب است، مانند نعنا.
لادیسلاسلغتنامه دهخدالادیسلاس . (اِخ ) لانسلو . نام پادشاه ناپل که از سال 1386 تا 1414 م . حکومت کرد.
لبدسلغتنامه دهخدالبدس . [ ل ِ ب ِ دُ ] (اِخ ) شهری در آسیای صغیر در ساحل بحر الجزائر و شمال غربی شهر قدیم «کولوفون » نزدیک قصبه ٔ صیغاجق که بخطه ٔ قدیم یونیه ملحق بود. لیسیماخوس
لبدیسانلغتنامه دهخدالبدیسان . [ ل َ ] (اِ مرکب ) یا تیره ٔ نعناعیان . گیاهان این تیره همه علفی و بحالت خودرو در مزارع و کوه ها و صحاری میرویند. یکی از علائم شناسائی آنها کرکهای مخص
ارمینینلغتنامه دهخداارمینین . [ اُ ] (از یونانی ، اِ) (از یونانی هُرْمینُن ) نوعی از نبات ، از خانواده ٔ لبدیسان (نعناعیان ) از تیره ٔ منارده ، شامل اقسام بسیاری که در اروپای مرکزی
ماش دارولغتنامه دهخداماش دارو. (اِ مرکب ) حشیشی است که گل بنفش رنگ دارد و به آخر تخم گردد و آن را به یونانی خامانیطس گویند یعنی صنوبر الارض ، و به لفظ دیگر عرصف خوانند و کمافیطوس هم