لبارلغتنامه دهخدالبار. [ ] (اِ) شیر. اسد (به لغت مردم گیلان ): ابوالحسن کوشیاربن لبان و یروی لبار ولبار بلغة الجیل الاسد. (تتمه ٔ صوان الحکمة ص 83).
بارقلغتنامه دهخدابارق . [ رِ ] (اِخ ) نام شاعری است از عرب که وی را سراقةبن مرداس بارقی اصغر میخواندند و شرح حال وی در المؤتلف و المختلف آمدی (صص 134-135) آمده است . وی کسی است