لأیلغتنامه دهخدالأی . [ ل َ آ ] (ع اِ) سختی . لاَ ٔواء. || گاو نر دشتی . گاو. گاو وحشی . ج ، اَلاء. || سپر. (منتهی الارب ).
لأیلغتنامه دهخدالأی . [ ل َءْی ْ ] (اِخ ) موضعی است به عقیق مدینه . معن بن اوس گوید : تغیر َلأی ٌبعد نا فعتائدُه فذو سلم انشاجه فسواعده .(معجم البلدان ).
لأیلغتنامه دهخدالأی . [ ل َءْی ْ ] (ع اِمص ، اِ) سختی و درنگ . یقال : فعل ذلک او عرفه بعد لأی ؛ ای شدّة و اِبطاء. آهستگی . || سختی زندگانی . (منتهی الارب ). || (مص ) رنجور شد
لایلغتنامه دهخدالای . (اِ) گل نرم که از آب گل آلود برجایی نشیند. گل نرم که در آب گل آلود ته نشین شود یا به دیوار و اطراف بندد. گل بسیار نرم که پس از گذشتن سیل و مانند آن برجای
غریفجلغتنامه دهخداغریفج . [ غ َ ف َ ] (اِ) خلاب و گل و لای سیاه و تیره که پ-ای از آن به دشواری برآید. (برهان قاطع) (آنندراج ). گل و لای . (جهانگیری ). غریفژ. غریژنگ . غریزن . (بر
تارلغتنامه دهخداتار. (اِ) چیز دراز بسیار باریک مثل موی و لای ابریشم و رشته ٔپنبه و تنیده ٔ عنکبوت . (فرهنگ نظام ). تانه ٔ بافندگان که نقیض پود است . (برهان ) (انجمن آرا). ریسما
گزفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) درختی کوتاه و بوتهمانند با خوشههای گل سفید یا سرخرنگ و برگهای ریز که از ساقۀ آن گزانگبین گرفته میشود و چوب آن برای سوختن استفاده میشود.۲.
بوهملغتنامه دهخدابوهم . [ب ُ هَِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در چکوسلواکی . شهر عمده ٔ آن پراگ است . بوهم شامل یک چهارضلعی متشکل از کوههای منطقه ٔ هرسی نین است . چسکی لس و شوماوا ، غر