لایلغتنامه دهخدالای . (اِ) گل نرم که از آب گل آلود برجایی نشیند. گل نرم که در آب گل آلود ته نشین شود یا به دیوار و اطراف بندد. گل بسیار نرم که پس از گذشتن سیل و مانند آن برجای ماند. دردی آب که در ته ظرفی یا چیزی نشیند. (اوبهی ). گلی که در آب باشد. لا. رجوع به لا شود. حماء. آژند. (مجمعالفرس )
لایلغتنامه دهخدالای . (اِخ ) نام محلی به هزارجریب مازندران . (مازندران و استراباد رابینو ص 124 بخش انگلیسی ).
لایلغتنامه دهخدالای . (فعل امر، نف ) امر از لاییدن ، گفتن . گفتار و کلام . (غیاث ). گفتن همچو هرزه لای یعنی هرزه گوی و می لاید یعنی میگوید و به معنی هرزه گوینده نیز گویند و امر به این معنی نیز هست یعنی هرزه بگوی . (برهان ).- هرزه لای ؛ یاوه گوی . بیهوده گو. که سخ
لایفرهنگ فارسی عمید۱. = لاییدن۲. لاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ◻︎ چند باشی چون تبیره «هرزهلای» / همچو نی در پرده رو آهسته لای (تاجبها: لغتنامه: لای).
اشتقاق ضربانسازpacemaker lead, pacing leadواژههای مصوب فرهنگستاناتصال بین قلب و منبع نیروی ضربانساز مصنوعی متـ . گیرانۀ ضربانساز
جلوداریlead-out/lead outواژههای مصوب فرهنگستانراهکنشی که در آن دوچرخهسوار، درحالیکه با سرعت میراند، به همتیمی خود اجازه میدهد در باد او بخوابد تا بتواند برای سرعترانی پایانی آماده شود
لای لایلغتنامه دهخدالای لای . (اِ) کلمه ای که در هنگام خواب کردن کودکان بر زبان آرند. رجوع به لالائی شود.
لایضر و لاینفعلغتنامه دهخدالایضر و لاینفع. [ ی َ ض ُرْ رُ وَ ی َ ف َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + و + یضر + لاینفع) بی سود و زیان . که نه زیان و نه سود دارد.
لای خوارلغتنامه دهخدالای خوار. [ خوا / خا ] (اِخ ) نام مردی خاک نشین و معاصرسنائی شاعر و گویند انقلاب خاطر سنائی در سیر و سلوک و پیمودن عوالم معنوی را موجب این مرد بوده است بدینگونه که نوشته اند: سبب توبه ٔ سنائی آن بود که در زمستانی که سلطان محمود جهت تسخیر بعض
لاینحرفلغتنامه دهخدالاینحرف . [ ی َ ح َ رِ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + ینحرف ) که منحرف نشود. غیرقابل انحراف . ناگراینده به ...
لاینفعلغتنامه دهخدالاینفع. [ ی َ ف َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + ینفع) آنچه نفع نکند. بی سود. که سود ندارد.
لایجانلغتنامه دهخدالایجان . (اِخ ) نام محلی کنار راه تبریز و مراغه میان اصفهان و خسروشاه در 22 هزارگزی تبریز.
چشمه لایلغتنامه دهخداچشمه لای . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از دهات دماوند است که مسافت آن تا شهر دماوند قریب نیم فرسخ است و ملک حاجی حسینخان پسر مرحوم احمدخان نوایی (ملقب به عمیدالملک ) میباشد. رعیت این دهکده بیست خانوار است و چشمه ٔ آبی از طرف شمال غربی از میان سنگ بیرون م
رایلایلغتنامه دهخدارایلای . (اِخ ) جان ویلیام استرات . از دانشمندان فیزیکدان انگلیسی است که آرگون را کشف کرد و بکمک رامای شیمیدان به اختلاط نیتراتهاموفق گردید و بهمین سبب در سال 1904 م . بدریافت جایزه ٔ نوبل نائل آمد. تولد وی بسال 184
دالایلغتنامه دهخدادالای . (مغولی ، اِ) از املاک و رقبات دیوان آنچه بمواجب و رسوم لشکریان متعلق باشد.(و آنچه مختص سرکار سلاطین خاصه باشد اینجو نامیده می شود). (سنگلاخ میرزا محمدمهدی خان پشت ص 224) : بنابر این مقدمات فرمودیم تا در ممالک و
ریلایلغتنامه دهخداریلای . [ رِ] (اِخ ) جان ویلیام استرات (لرد). فیزیکدان انگلیسی (1842 - 1919 م .). وی باهمراهی رامسه به کشف آرگون نایل آمد و در 1904 م .جایزه ٔ نوبل را دریافت داشت . (فرهنگ فا