لاوهلغتنامه دهخدالاوه .[ وَ / وِ ] (اِ) لابه . چرب زبانی . لامانی . لابه گری . تملق . (برهان ). چاپلوسی . (لغت نامه ٔ اسدی در کلمه ٔ لامانی ). تبصبص : اما عاقلتر از او در جوال افتعال غماز و نمام شده اند و به محال و عشوه و لاوه ٔ ایشان
یلاوهلغتنامه دهخدایلاوه . [ ی ِ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 13هزارگزی باختر شوسه ٔبوکان -میاندوآب . سکنه ٔ آن 210 تن ، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
گلاوهلغتنامه دهخداگلاوه . [ گ ِ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) همان گلابه است که گل و لای و گل به آب سرشته که بدان دیوار اندایند. (آنندراج ). رجوع به گلابه شود.