لاوفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= به لاو دادن به لاو دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مفت از دست دادن چیزی؛ لو دادن.
لاولغتنامه دهخدالاو. (اِ) خاک سفیدی را گویند که آن را گلابه سازند و خانه را بدان سفید کنند. (برهان ). خاک سفیدی است که خانه بدان سپید کنند و غالب مردم در ایام بهار خانه های خود
لاولغتنامه دهخدالاو. (اِ) لو.- به لاو دادن ؛ لو دادن . بمفت از چنگ دادن : دریغا خان و مان و فرزندان خویش به لاو دادیم . (اسکندرنامه نسخه ٔ خطی آقای نفیسی ). گفت ملک و پادشاهی
لعولغتنامه دهخدالعو. [ ل َع ْوْ ] (ع ص ) بدخوی . || فرومایه ٔ بی مروت . || نیک آزمند و حریص . || مرد تیزشهوت . ج ، لعاء. (منتهی الارب ). || (اِمص ) حرص . || تیزی شهوت .
لاو دادنلغتنامه دهخدالاو دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) لو دادن . بمفت از چنگ دادن . || لاو دادن کسی را. سِرّاو را فاش کردن . در سپردن او را. رجوع به لاو شود.
لاو دادنلغتنامه دهخدالاو دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) لو دادن . بمفت از چنگ دادن . || لاو دادن کسی را. سِرّاو را فاش کردن . در سپردن او را. رجوع به لاو شود.
لاوه کردنلغتنامه دهخدالاوه کردن . [ وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سفید کردن خانه ها با گلابه ٔ لاو. (در اصطلاح مردم قراء اطراف قزوین ).