لاشه سگلغتنامه دهخدالاشه سگ . [ ش َ / ش ِ س َ ] (اِ مرکب ) سگ ضعیف و لاغر و نزار : لاشه سگ بس تلاش برد بکارلاشه افکند عاقبت به کنار.علی اکبر دهخدا.
لانهگزینیimplantation 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایند چسبیدن و نفوذ و جایگزینی تخم لقاحیافته (blastocyst) در جدار زهدان در مراحل تکوین رویان
میزان لانهگزینی رویانembryo implantation rateواژههای مصوب فرهنگستانشمار کیسههای جنینی (gestational sacs) تشخیصدادهشده نسبت به رویانهای منتقلشده
لانهلغتنامه دهخدالانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آشیان . آشیانه . رجوع به هر دو کلمه شود. آشیانه و خانه ٔ زنبور و جانوران پرنده و چرنده و درنده باشد عموماً و خانه ٔ زنبور و مرغ خانگی
kennelsدیکشنری انگلیسی به فارسیلنزها، جوی، مجرایاب خیابان، کانال، ناودان، لانهسگ یا روباه، در لانه قرار دادن، در لانه سگ زیستن، در لانه زیستن، لانه کردن
سگلغتنامه دهخداسگ . [ س َ ] (اِ) پهلوی «سک » (لغت جنوب غربی )، پارسی باستان «سکا» = ایرانی باستان «سپکا» (هرودتس «سپاخا» را در زبان مادی به معنی (سگ ) آورده است ). آریایی «سوآ