لامپافرهنگ انتشارات معین[ یو. ] (اِ.) چراغی که با نفت می سوزد و شامل لوله و سرپیچ می باشد، چراغ لامپا.
لامپافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهوسیلهای با حباب شیشهای و فتیله، که با سوختن فتیله به کمک سوخت (نفت، روغن و امثال آن) روشنایی تولید میکند.
شیشه لامپالغتنامه دهخداشیشه لامپا. [ شی ش َ/ ش ِ ] (اِ مرکب ) شیشه ای که بر چراغهای نفتی گذارندروشنایی و ممانعت از خاموشی را. (یادداشت مؤلف ).
لامبالاتدیکشنری عربی به فارسیبي حسي , بي عاطفگي , خون سردي , بي علا قگي , خونسردي , لا قيدي , سهل انگاري , پشت گوش فراخي
لامباليدیکشنری عربی به فارسیمهربان , خوش قلب , خوش , ادم شوخ ومهربان , مهرباني , دوستانه , نرم وملا يم , شوخ , شاددل , سهل انگار , اهمال کار , مسامحه کار , بي علا قه