لالالغتنامه دهخدالالا. (اِ) دانه ای است سیاه مانند کنجد. (برهان ). || گیاهی است که ازطرف مکه می آورند و بجهت بواسیر بخور کردن بغایت نافع بود خاصه ثمر آن و درد مقعد را ساکن گردان
لالالغتنامه دهخدالالا. (اِخ ) رضی الدین لالای قزوینی شاعر. رجوع به رضی الدین شود. این دو بیت او راست :هر آنکو کند جرم مجرم درسته کند فضل حق از دَمَندانش رسته .پندی بگویمت بشنو ه
لالالغتنامه دهخدالالا. (اِخ ) موضعی از دودانگه به هزار جریب مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 122). دهی از دهستان نرم آب بخش دو دانگه شهرستان ساری واقع در هشت هزارگزی ش
لالالغتنامه دهخدالالا. (از ع ، ص ) (این کلمه ٔ لألأ عربی است و در فارسی بتخفیف لالا و همیشه صفت لؤلؤ آید). درخشنده . تابنده . (برهان ). رخشان . تابان . رجوع به لألأ شود :
لعلعلغتنامه دهخدالعلع. [ ل َ ل َ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ). کوهی است و بدان جا جنگی بوده است . (معجم البلدان ). || موضعی و آبی در بادیه . (منتهی الارب ). آبی است در باد
لعلعلغتنامه دهخدالعلع. [ ل َ ل َ ] (ع اِ) سراب . (منتهی الارب ). کوراب . (مهذب الاسماء). || گرگ . (منتهی الارب ). ذئب . || درختی است حجازی . || به سکون حرف آخر به معنی لعا است :
لالا شاهین پاشالغتنامه دهخدالالا شاهین پاشا. (اِخ ) یکی از اعاظم غازیان عثمانی به روزگار خان غازی . او به خیرات و مبرات ولعی داشت و از آثار او در بروسه مکتبی و در کرماستی خانقاهی و پُلی از
لالا کردنلغتنامه دهخدالالا کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در زبان اطفال شیرخواره و کمی بزرگتر، خفتن . خوابیدن .
لالا مارنیالغتنامه دهخدالالا مارنیا. (اِخ ) نام ناحیتی از الجزیره (ایالت اُران ) نزدیک سرحد مراکش . دارای چهل هزار تن سکنه .
لالا شاهین پاشالغتنامه دهخدالالا شاهین پاشا. (اِخ ) یکی از اعاظم غازیان عثمانی به روزگار خان غازی . او به خیرات و مبرات ولعی داشت و از آثار او در بروسه مکتبی و در کرماستی خانقاهی و پُلی از
لالا کردنلغتنامه دهخدالالا کردن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در زبان اطفال شیرخواره و کمی بزرگتر، خفتن . خوابیدن .
لالا مارنیالغتنامه دهخدالالا مارنیا. (اِخ ) نام ناحیتی از الجزیره (ایالت اُران ) نزدیک سرحد مراکش . دارای چهل هزار تن سکنه .
لالا محمدپاشالغتنامه دهخدالالا محمدپاشا. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمد پاشا شود. (قاموس الاعلام ترکی ).