لاضرورت ذاتیلغتنامه دهخدالاضرورت ذاتی . [ ض َ رَ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) و آن قیدی است که قضیه ٔ مطلقه ٔ عامة را بدان مقید کنند. معنی قضیه ٔ مطلقه ٔ عامة این است که
دائم لاضروریلغتنامه دهخدادائم لاضروری . [ ءِ م ِ ض َ ری ی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح منطق یکی از قضایای چهارده گانه ٔ مطلقه و موجهه ازصنف اول باعتبار ذات تنها. (اساس الاقتباس ص
لابروستلغتنامه دهخدالابروست . (اِخ ) تئودُر. نام معمار فرانسوی . مولد پاریس (1799-1885 م .). || پسر وی هانری متولد به پاریس نیز معمار بود و کتابخانه ٔ سنت ژنوی یو را او ساخت .
لامروتلغتنامه دهخدالامروت . [ م ُ رُوْ وَ ] (ع ص مرکب ) فاقد مردمی . بی مروّت . و در اصطلاح عامیانه و لوطیان ، نامرد.
دائم ذاتیلغتنامه دهخدادائم ذاتی . [ ءِ م ِ تی ی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اصطلاحی است در منطق و شرح آن اینکه اعتبار دوام از دو گونه کنند: اول آنکه عموم و خصوص میان ضرورت و دوام اعتبا
مشروطهلغتنامه دهخدامشروطه . [ م َ طَ ] (ع ص ) مشروطة. مؤنث مشروط. رجوع به مشروط شود. || (اصطلاح منطق ) در منطق قضیه ای که در آن شرط به کار رفته باشد و آن انواع دارد:- مشروطه ٔ خا
ضرورتلغتنامه دهخداضرورت . [ ض َ رو رَ ] (ع اِ)ضرورة. نیاز و حاجت . (منتهی الارب ). حاجت . (منتخب اللغات ) : اکنون ضرورتی پیش آمده است . (کلیله و دمنه ). درویشی را ضرورتی پیش آمد
عرفیةلغتنامه دهخداعرفیة. [ ع ُ فی ی َ ] (ص نسبی ) مؤنث عرفی ، منسوب به عُرف . رجوع به عرف شود.- تکالیف عرفیه ؛ تحمیلات عمومی . و خراج فوق العاده . (ناظم الاطباء).- حقیقت عرفیه
وجودیه ٔ لاضروریةلغتنامه دهخداوجودیه ٔ لاضروریة. [ وُ دی ی َ ی ِ ض َ ری ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطقی ) (قضیه ٔ...) مطلقه ٔ عامه را نامند با قید لاضرورة به حسب ذات مانند