لاشیلغتنامه دهخدالاشی ٔ. [ ش َی ْءْ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + شی ٔ) هیچ . مقابل شی ٔ. ناچیز. نچیز. نیست . معدوم . (آنندراج ) (در تداول شعرا گاهی بدون همزه استعمال شود) : مالش همه
لاشیدلغتنامه دهخدالاشید. (اِخ ) لاسیتی . نام توده ٔ کوهی در قسمت شرقی جزیره ٔ کرت (اقریطش ) مشرف به کوه استاور. دارای 2160 گز ارتفاع و در مرکز آن دریاچه ای است . لاسیتی تشکیل بلو
لاشیدانلغتنامه دهخدالاشیدان . (اِخ ) نام دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان . واقع در دوهزارگزی باختری لاهیجان کنار راه شوسه . دارای 540 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایر
لاشیدنلغتنامه دهخدالاشیدن . [ دَ ](مص ) پاشیدن . (آنندراج ). || تاراج و غارت کردن . تباه کردن . ناچیز کردن . لاش کردن : ای پسر گر دل و دین را سفها لاش کنندتو چو ایشان مکن و دین و
لاشیدلغتنامه دهخدالاشید. (اِخ ) لاسیتی . نام توده ٔ کوهی در قسمت شرقی جزیره ٔ کرت (اقریطش ) مشرف به کوه استاور. دارای 2160 گز ارتفاع و در مرکز آن دریاچه ای است . لاسیتی تشکیل بلو
لاشیدانلغتنامه دهخدالاشیدان . (اِخ ) نام دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان . واقع در دوهزارگزی باختری لاهیجان کنار راه شوسه . دارای 540 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایر
لاشیدنلغتنامه دهخدالاشیدن . [ دَ ](مص ) پاشیدن . (آنندراج ). || تاراج و غارت کردن . تباه کردن . ناچیز کردن . لاش کردن : ای پسر گر دل و دین را سفها لاش کنندتو چو ایشان مکن و دین و