لاشکنلغتنامه دهخدالاشکن . [ ک َ ](اِخ ) نام کوهی است نزدیک بملک روس و به این معنی بحذف شین نقطه دار هم آمده است . (یعنی لکن ) (برهان ).
چلیوسکینلغتنامه دهخداچلیوسکین . [ چ ِ ] (اِخ ) دماغه ای در شمال شرقی روسیه (شمال سیبری ) در منتهی الیه شبه جزیره ٔ تایمیر.
لوشکانلغتنامه دهخدالوشکان . (اِخ ) دهی جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین ، واقع در 27هزارگزی باختر بوئین و150هزارگزی راه عمومی . جلگه و معتدل . دارای 758 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ خرر
لاکنلغتنامه دهخدالاکن . [ ک َ ] (اِخ ) به معنی لاشکن است و آن کوهی باشد نزدیک به ملک روس . (آنندراج )؟
کالاشکنلغتنامه دهخداکالاشکن . [ ک َ ] (اِ) نوعی از حلوا. (برهان ). کلاشکن : برافراختند از قفایش چو بادز کالاشکن سنجق عدل و داد.بسحاق اطعمه .
کلاشکنفرهنگ فارسی عمیدنوعی حلوا: ◻︎ طفل برنج بین که چه خوش بر کنار خوان / لوح کلاشکن به کنارش نهادهاند (بسحاق اطعمه: لغتنامه: کلاشکن).