340 مدخل
نامرد
چيز قابل (شايان) ذكرى نيست , چيز گفتنىاى نيست , ارزش گفتن ندارد
(اِ.) = لش . لاشه : مردار، جیفه .
(اِ.) تاراج ، غارت ، چپاول .
(کَ دَ) (مص م .) غارت کردن ، یغما کردن .
(شُ) (ص مر.) باطل ، بیهوده .
غانی
شگفتی
غسان
غنا
لاشئ يستحق الذكر
لاشخور